وقتى هفته پيش فلانى زد زير حرفش و چيزى كه قولش رو به من داده بود رو بخشيد به بهمانى، وقتى بهمانى با زرنگ بازى البته با نيت خير براى كس ديگه اى اون چيز رو از فلانى گرفت خيلى عصبانى شدم و خشم داشت ديوونم ميكرد. البته اولش رهاش كرده بودم اما فكر مصموم از طرف جادو اونقد تو ذهنم ريشه دووند كه ديوونم كرد. شروع كردم چنگ و دندون نشون دادن و بعد يهو انگار يكى بشكن بزنه و از خواب بيدار شى به خودم اومد و گفتم سهم من از دنيا فقط عشق و شادى و سلامت و ثروته نه چيز ديگه منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

شعر عاشقانه عسکر منصوری تی بی نیوز بهترین کاشی و سرامیک تست ایندکسر چی چی هست اخبار، سرگرمی و سبک زندگی تخفیف ویژه فقط برای امروز بیا برا خرید ارین safarejazab